خاطرات تلخ و شیرین
شیرین ترین خاطره ی تدریس پایه ی اول وقتیه که دانش آموزان خوندن و نوشتن رو یاد گرفتن.
روزهای آخر چند تا از بچه ها دفتر خاطرات می آوردند و ازم میخواستندکه براشون یک نوشته بنویسم .
ولی کار جالبی که آترین کرده بود این بود که دفترش رو به بچه های دیگه هم داده بود تا خاطراتشون رو بنویسند.خاطرات بچه ها خیلی جالب بود. هم ازین نظر که با مهربونی از قهر و آشتی های طول سال تحصیلی نوشته بودند هم کلماتی رو که با غلط دیکته نوشته بودندجالب بود .
و اما خاطره ی تلخم:
وقتی بچه هاآخرین صفحه ی کتاب کار فارسی رو می نوشتند یکی از بچه ها پیشم اومد و گفت خانم نام پدر رو چی بنویسم
پدرو مادر این دختر گلم وقتی نوزاد بود جدا شده بودن و حتی نام پدرش رو هم نمیدونست بهش گفتم اگه بابا پیشت بود دوس داشتی اسمش چی باشه اونو بنویس.
وقتی داشتم تیک ارزشیابی صفحه رو میزدم دیدم اسم پدرش رو نوشته هامد با همین املا .اشک تو چشام جمع شد .
چون این سال تحصیلی ازین موارد زیاد داشتم آرزوم اینه که ثبات خانواده ها بیشتر بشه و بچه ها ازنعمت پدر و مادردرکنارهم بهره ببرند.
آخرین دیدگاه ها